کد مطلب:50472 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:215

پرواپیشگی و پرهیزگاری











پیشوای متقیان، علی (ع) در خطبه ای تربیتی بدین سمت و سو فراخوانده و چنین فرموده است:

«فاتقوا الله عباد الله و بادروا آجالكم باعمالكم و ابتاعوا ما یبقی لكم بما یزول عنكم و ترحلوا فقد جد بكم و استعدوا للموت فقد اظلكم و كونوا قوما صیح بهم فانتبهوا و علموا ان الدنیا لیست لهم بدار فاستبدلوا، فان الله سبحانه لم

[صفحه 130]

یخلقكم عبثا و لم یترككم سدی و ما بین احدكم و بین الجنه او النار الا الموت ان ینزل به. و ان غایه تنقصها اللحظه و تهدمها الساعه، لجدیره بقصر المده. و ان غائبا یحدوه الجدیدان: اللیل و النهار، لحری بسرعه الاوبه. و ان قادما یقدم بالفوز او الشقوه لمستحق لافضل العده. فتزودوا فی الدنیا، من الدنیا، ما تحرزون به انفسكم غدا. فاتقی عبد ربه، نصح نفسه و قدم توبته و غلب شهوته، فان اجله مستور عنه و امله خادع له و الشیطان موكل به، یزین له المعصیه لیركبها و یمنیه التوبه لیسوفها، اذا هجمت منیته علیه اغفل ما یكون عنها. فیالها حسره علی كل ذی غفله ان یكون عمره علیه حجه و ان تودیه ایامه الی الشقوه! نسال الله سبحانه ان یجعلنا و ایاكم ممن لا تبطره نعمه و لا تقصر به عن طاعه ربه غایه و لا تحل به بعد الموت ندامه و لا كابه.»[1] .

بندگان خدا! از خدا پروا گیرید و با عملهای نیك بر اجلهای خود پیشی گیرید و (در تجارتگاه دنیا) با آنچه از دست شما می رود كالایی بخرید كه برای شما باقی بماند. بار بربندید كه (شما را در این خانه نمی گذارند و) پی در پی به رفتن از آن وامی دارند. آماده ی مرگ باشید- كه آینده است- و سایه ی خود بر شما افكنده است. چون مردمی باشید كه بانگ بر آنان زدند و بیدار گشتند، دنیا را ناپایدار دیدند و از سر آن گذشتند، آخرت جاویدان را گرفتند و جهان فانی را هشتند. چه خدای سبحان شما را به بازیچه نیافرید و به خود وانگذاشت. میان شما تا بهشت یا دوزخ (فاصله ی اندكی است كه) جز رسیدن مرگ نیست. مدت زمانی كه چشم بر هم زدنی كوتاهش سازد و آمدن ساعت مرگ بیخ و بن آن را براندازد. چه كوتاه مدتی است و غایبی (مرگ) كه گذشت شب و روز آن را می خواند، سزاوار است شتابان بازآید و پیكی را كه مژده ی رستگاری یا پیام نگونبختی و خواری همراه دارد، نیك پذیره شدن شاید. پس در زندگی این جهانی چندان توشه بردارید كه نفس (شخصیت حقیقی كه بر اثر علم و عمل تكوین می یابد ) خود را فردا بدان نگاه دارید. پس، بنده باید پروای پروردگار دارد و خیرخواه خود باشد و پیش از رسیدن مرگ توبه آرد. بر شهوت چیره

[صفحه 131]

شود- و رهایش نگذارد- چه مرگ او پوشیده است و آرزوی دراز را فریبنده و شیطان بر او نگهبان- و هر لحظه گمراهی اش را خواهان. گناه را در دیده ی او می آراید، تا خویش را بدان بیالاید، كه: بكن و از آن توبه نما! و اگر امروز نشد فردا، تا آنكه مرگ او سر برآرد و او در غفلت خود را از اندیشه ی آن فارغ دارد. دریغا و پشیمانا! بر آن در غفلت به سر برده ی روزگار تباه، و عمر وی بر این تباهی و غفلت گواه. از خدای سبحان خواهانیم كه ما و شما را از كسانی بدارد كه نعمت، آنان را به راه سركشی درنیارد و هیچ چیز از طاعت پروردگارشان مشغول ندارد و پس از مرگ اندوه و پشیمانی به آنان روی نیارد.

امیرمومنان علی (ع) پرواپیشگی- در همه ی امور- را از اهداف مهم تربیت آدمی دانسته و سخت بر آن تاكید نموده است. آن حضرت در ضمن خطبه ای چنین فرموده است:

«اوصیكم عبادالله بتقوی الله و طاعته، فانها النجاه غدا و المنجاه ابدا.»[2] .

بندگان خدا! شما را به پروای الهی و فرمانبرداری او سفارش می كنم، كه نجات فردا در آن است و مایه ی رهایی جاودان است.

هیچ چیز چون پرواپیشگی نگهدار آدمی و راهبر او به سوی تعالی نیست، به طوری كه امیرمومنان (ع) آن را در راس نظام تربیتی معرفی كرده و فرموده است:

«التقی رئیس الاخلاق.»[3] .

پرواپیشگی سر خلقهاست.

آنچه آدمیان را به كمال مطلوبشان می رساند، در سایه ی پرواپیشگی و پرهیزگاری به دست می آید و هیچ چیز مانند آن یاری رساننده ی مردمان در شكوفایی استعدادهایشان در جهت كمال مطلق نیست. پیشوای پرهیزگاران، علی (ع) در ضمن خطبه ای درباره ی این حقیقت چنین فرموده است:

«و اوصاكم بالتقوی و جعلها منتهی رضاه و حاجته من خلقه.»[4] .

خداوند به پرهیزگاری تان سفارش كرده و آن را نهایت خشنودی خود و خواستش از بندگان قرار داده.

[صفحه 132]

محكمترین دستاویز تربیتی برای سیر به سوی غایت تربیت، پرواپیشگی است، چنانكه امیرمومنان (ع) آن را این گونه معرفی كرده است:

«فاعتصموا بتقوی الله، فان لها حبلا وثیقا عروته و معقلا منیعا ذروته.»[5] .

به تقوای الهی چنگ در زنید كه ریسمانی است با دستاویز استوار و پناه جایی، ستیغ آن بلند و نگاهدار.

آنچه آدمی را در عرصه های گوناگون زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی چون دژی استوار، نگاه می دارد و زمینه وصول به غایت تربیت را فراهم می نماید، پرواپیشگی است، به بیان پیشوای پرهیزگاران، علی (ع):

«عباد الله! اوصیكم بتقوی الله، فانها حق الله علیكم و الموجبه علی الله حقكم و ان تستعینوا علیها بالله و تستعینوا بها علی الله: فان التقوی فی الیوم الحرز و الجنه و فی غد الطریق الی الجنه.»[6] .

بندگان خدا! شما را سفارش می كنم به پرهیزگاری و تقوای الهی كه پرهزگاری حق خداست بر شما و موجب حق شما شود بر خدا و اینكه از خدا یاری خواهید در پرهیزگاری و از پرهیزگاری یاری جویید در گزاردن حق حضرت باری، كه پرهیزگاری امروز سپر و پناهگاه است و فردا بهشت را راه است.

پرواپیشگی كلید تمام درهای نیكبختی آدمی است، زیرا انسان را به پروای الهی وامی دارد كه بدان به درستی در پندار و گفتار و كردار دست می یابد و از هر انحرافی دور می ماند و در همه ی امور به عدالت سیر می كند و این بهترین هدف در زندگی آدمی است. از این رو پرواپیشگی كلید گشایش درهای رحمت و بركت الهی به روی آدمیان است. پرواپیشگی زمینه ی كسب كمالات و موجب نجات انسان است از هر آنچه مایه ی هلاكت اوست و از این رو بهترین ذخیره ی رستاخیز است. پرواپیشگی سبب آزادی از انواع بردگیها و اسارتهای دنیایی است، زیرا انسان را از سلطه ی پلیدیها آزاد می سازد و از تسلط صفات شیطانی نجات می دهد. بنابراین با پرواپیشگی است كه جوینده ی كمالات حقیقی به مقصد خویش می رسد.[7] امام علی (ع) پرواپیشگی را به عنوان بهترین مقصد تربیت چنین توصیف می كند.

[صفحه 133]

«فان تقوی الله مفتاح سداد و ذخیره معاد و عتق من كل ملكه و نجاه من كل هلكه. بها ینجح الطالب و ینجو الهارب و تنال الرغائب.»[8] .

همانا تقوای الهی كلید درستكاری و رستگاری و اندوخته روز بازپسین و آزادی از هر بندگی و رهایی از هر تباهی است. بدان حاجت خواهنده روان است و بدان گریزنده در امان و خواسته ها در دسترس خواهان.

پرهیزگاری مركبی است كه بدان می توان راه حق را به سلامت طی كرد. به بیان امیرمومنان علی (ع) تقوا صاحب خود را به سلامت به سعادت ابدی می رساند، همانند مركبی رام كه سوار خود را به مقصد می رساند.[9] .

«الا و ان التقوی مطایا ذلل حمل علیها اهلها و اعطوا ازمتها فاوردتهم الجنه. »[10] .

هان ای مردم! پرهیزگاری مركبهایی را ماند رام، سواران بر آنها عنان به دست و آرام. می رانند تا سواران خود را به بهشت درآرند.

امیرمومنان علی (ع) بیش از هر چیز به تقوا و ترس از خدا سفارش كرده است كه غایت تربیت بدین توشه به دست آید. آن حضرت در ضمن خطبه ای چنین فرموده است:

«اوصیكم عباد الله بتقوی الله التی هی الزاد و بها المعاذ: زاد مبلغ و معاذ منجح.»[11] .

بندگان خدا! شما را وصیت می كنم به تقوا و ترس از خدا، كه توشه ی راه است و در معاد- شما را- پناه است. توشه ای كه به منزل می رساند و پناهگاهی كه ایمن گرداند.

روایت شده است كه امیرمومنان علی (ع) هنگام بازگشت از صفین به كوفه چون به گورستان بیرون كوفه رسید، بر سر آن گورها ایستاد و سخنانی فرمود.[12] شریف رضی این سخن امام (ع) را كه بهترین توشه ی تربیتی را معرفی كرده چنین آورده است:

«یا اهل الدیار الموحشه و المحال المغفره و القبور المظلمه، یا اهل التربه، یا اهل الغربه، یا اهل الوحده، یا اهل الوحشه، انتم لنا فرط سابق و نحن لكم تبع لا حق. اما الدور فقد سكنت و اما الازواج فقد نكحت و اما الاموال فقد

[صفحه 134]

قسمت. هذا خبر ما عندنا، فما خبر ما عندكم. (ثم التفت الی اصحابه فقال:) اما لو اذن لهم فی الكلام لاخبروكم ان خیر الزاد التقوی.»[13] .

ای آرمیدگان خانه های هراسناك و محلتهای تهی و گورهای تاریك و ای غنودگان در خاك! ای بی كسان، ای تنها خفتگان! ای وحشت زدگان! شما پیش از ما رفتید و ما در پی شماییم و به شما رسندگان. اما خانه ها، در آنها آرمیدند، اما همسران، دیگرانی را به همسری گزیدند، اما مالها، بخش گردیدند. خبر ما جز این نیست، خبری كه نزد شماست چیست؟ (سپس به یاران خود نگریست و فرمود: ) اگر آنان را رخصت می دادند كه سخن گویند، شما را خبر می دادند كه بهترین توشه ها پرهیزگاری است.

آنان كه بدین بهترین توشه ی تربیتی دست یابند، درهای وصول به مقاصد تربیت حقیقی به رویشان گشوده شود، چنانكه پیشوای پرهیزگاران، علی (ع) در توصیفشان فرموده است:

«فالمتقون فیها هم اهل الفضائل: منطقهم الصواب و ملبسهم الاقتصاد و مشیهم التواضع. غضوا ابصارهم عما حرم الله علیهم و وقفوا اسماعهم علی العلم النافع لهم. نزلت انفسهم منهم فی البلاء كالتی نزلت فی الرخاء. و لو لا الاجل الذی كتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فی اجسادهم طرفه عین، شوقا الی الثواب و خوفا من العقاب. عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم. فهم و الجنه كمن قدراها، فهم فیها منعمون و هم و النار كمن قدراها، فهم فیها منعمون و هم و النار كمن قدراها، فهم فیها معذبون. قلوبهم مخزونه و شرورهم مامونه و اجسادهم نحیفه و حاجاتهم خفیفه و انفسهم عفیفه.»[14] .

پرهیزگاران خداوندان فضیلتند در این جهان، گفتارشان صواب است و میانه روی شان شعار و فروتنند در رفتار و گفتار، دیده هایشان را از آنچه خدا بر آنان حرام كرده پوشیده اند و گوشهایشان را به دانشی كه آنان را سودمند است بداشته و آن را نیوشیده. در سختی چنان به سر می برند كه گویی كه به آسایش اندرند. و اگر نه این است كه زندگی شان را مدتی است كه باید گذارند، جانهایشان یك چشم به هم زدن در كالبد نمی ماند، از شوق رسیدن به پاداش

[صفحه 135]

- آن جهان- یا از بیم ماندن و گناه كردن- در این جهان. آفریدگار در اندیشه ی آنان بزرگ بود، پس هر چه جز اوست در دیده هایشان خرد نمود. بهشت برای آنان چنان است كه گویی آن را دیده اند و در آسایش آن به سر می برند و دوزخ چنان كه آن را دیده اند و در عذابش اندرند. دلهایشان اندوهگین است و مردم از گزندشان ایمن. تن هایشان نزار، نیازهایشان اندك و پارسا به جان و تن.

«صبروا ایاما قصیره اعقبتهم راحه طویله. تجاره مربحه یسرها لهم ربهم. ارادتهم الدنیا فلم یریدوها و اسرتهم فقدوا انفسهم منها. اما اللیل فصافون اقدامهم، تالین لاجزاء القرآن یرتلونها ترتیلا. یحزنون به انفسهم و یستشیرون به دواء دائهم. فاذا مروا بایه فیها تشویق ركنوا الیها طمعا و تطلعت نفوسهم الیها شوقا و ظنوا انها نصب اعینهم. و اذا مروا بآیه فیها تخویف اصغوا الیها مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفیر جهنم و شهیقها فی اصول آذانهم، فهم حانون علی اوساطهم، مفترشون لجباههم و اكفهم و ركبهم و اطراف اقدامهم، یطلبون الی الله تعالی فی فكاك رقابهم. و اما النهار فحلماء علماء، ابرار اتقیاء. قد براهم الخوف بری القداح ینظر الیهم الناظر فیحسبهم مرضی و ما بالقوم من مرض و یقول: لقد خولطوا! و لقد خالطهم امر عظیم! لا یرضون من اعمالهم مشفقون اذا زكی احد منهم خاف مما یقال له، فیقول: انا اعلم بنفسی من غیری و ربی اعلم بی منی بنفسی! اللهم لا تواخذنی بما یقولون و اجعلنی افضل مما یظنون و اغفر لی ما لا یعلمون.»[15] .

روزی چند را با شكیبایی به سر بردند كه آسایشی دراز مدت را برایشان به دنبال آورد، تجارتی سودمند بود كه پروردگارشان برای آنان فراهم كرد. دنیا آنان را خواست و آنان دنیا را نطلبیدند، اسیرشان كرد و به بهای جان، خود را از بند آن خریدند. اما شب هنگام! راست برپایند و قرآن را جزء جزء با تامل و درنگ بر زبان دارند و با خواندن آن اندوهبارند و در آن اندوه داروی درد خود را به دست می آرند. و اگر به آیه ای گذشتند كه تشویقی در آن است، به طمع بیارمند و جانهایشان چنان از شوق برآید كه گویی دیده هایشان بدان

[صفحه 136]

نگران است و اگر آیه ای را خواندند كه در آن بیم دادنی است، گوش دلهای خویش بدان نهند، آن سان كه پنداری بانگ برآمدن و فروشدن آتش دوزخ را می شنوند. با ركوع پشتهای خود را خمانیده اند و با سجود پیشانیها و پنجه ها و زانوها و كناره های پا را بر زمین گسترانیده، از خدا می خواهند گردنهایشان را بگشاید- و از آتش رهایشان نماید. و اما در روز، دانشمندانند خویشتندار، نیكوكارانند پرهیزگار، ترس آنان را چون تیر پیراسته تراشیده كرده است و نزار. چون كسی بدانها نگرد، پندارد بیمارند، اما آنان را بیماری نیست و گوید خردهایشان آشفته است- اما آن پریشانی را سببی دیگر است. موجب آشفتگی شان كاری است بزرگ. از كردار اندك خود خرسندی ندارند و طاعتهای فراوان را بسیار نشمارند. پس آنان خود را متهم شمارند و از كرده های خویش بیم دارند. اگر یكی از ایشان را بستایند، از آنچه- درباره ی او- گویند بترسد و گوید: من خود را از دیگران بهتر می شناسم و خدای من مرا از خودم بهتر می شناسد. بار خدایا! مرا مگیر بدانچه بر زبان می آرند و بهتر از آنم كن كه می پندارند و بر من ببخشای آن را كه نمی دانند.

«فمن علامه احدهم انك تری له قوه فی دین و حزما فی لین و ایمانا فی یقین و حرصا فی علم و علما فی حلم و قصدا فی غنی و خشوعا فی عباده و تجملا فی فاقه و صبرا فی شده و طلبا فی حلال و نشاطا فی هدی و تحرجا عن طمع. یعمل الاعمال الصالحه و هو علی وجل. یمسی و همه الشكر و یصبح و همه الذكر. یبیت حذرا و یصبح فرحا، حذرا لما حذر من الغفله و فرحا بما اصاب من الفضل و الرحمه. ان استصعبت علیه نفسه فیما تكره لم یعطها سولها فیما تحب. قره عینه فیما لا یزول و زهادته فیما لا یبقی، یمزج الحلم بالعلم و القول بالعمل. تراه قریبا امله، قلیلا زلله، خاشعا قلبه، قانعه نفسه، منزورا اكله، سهلا امره، حریزا دینه، میته شهوته، مكظوما غیظه. الخیر منه مامول و الشر منه مامون. ان كان فی الغافلین كتب فی الذاكرین و ان كان فی الذاكرین لم یكتب من الغافلین. یعفو عمن ظلمه و یعطی من حرمه و یصل من

[صفحه 137]

قطعه، بعیدا فحشه، لینا قوله، غائبا منكره. حاضرا معروفه، مقبلا خیره، مدبرا شره. فی الزلازل وقور و فی المكاره صبور و فی الرخاء شكور. لا یحیف علی من یبغض و لا یاثم فیمن یحب. یعترف بالحق قبل ان یشهد علیه، لا یضیع ما استحفظ و لا ینسی ما ذكر و لا ینابز بالالقاب و لا یضار بالجار و لا یشمت بالمصائب و لا یدخل فی الباطل و لا یخرج من الحق. ان صمت لم یغمه صمته و ان ضحك لم یعل صوته و ان بغی علیه صبر حتی یكون الله هو الذی ینتقم له. نفسه منه فی عناء و الناس منه فی راحه. اتعب نفسه لاخرته و اراح الناس من نفسه. بعده عمن تباعد عنه زهد و نزاهه و دنوه ممن دنا منه لین و رحمه. لیس تباعده بكبر و عظمه و لا دنوه بمكر و خدیعه.»[16] .

و از نشانه های هر یك از آنان این است كه در كار دین نیرومندش بینی و پایدار ، نرمخوی هشیار و در ایمان استوار و در طلب دانش حریص و با داشتن علم بردبار و در توانگری میانه روش بینی و در عبادت فروتن و به درویشی نكو حالی نمودن و در سختی شكیبایی كردن و جستجو كردن آنچه رواست و شاد بودن به رفتن راه راست و دوری گزیدن از طمع- كه خواركننده ی انسانهاست. كارهای نیك می كند و در هراس است، روز را به شب می رساند و در بند سپاس است. بامداد می كند ذكرگویان، شب را به سر می برد ترسان و روز می كند شادمان. ترسان از غفلتی كه ورزیده و شادمان از بخشش و آمرزشی كه بدو رسیده. اگر نفس او در آنچه بر آن دشوار است فرمان وی نبرد، او نیز در آنچه نفس او دوست دارد، اطاعتش نكند. روشنی دیده اش در چیزی است كه ماندگار است و ناخواهان چیزی است كه ناپایدار است. بردباری را با دانش در می آمیزد و گفتار را با كردار او را بینی كه آرزویش اندك است و لغزشهایش كم. دلش آرمیده است و جانش خرسند و ناخواهان، خوراكش اندك است و كارش آسان، دینش استوار- و مصون از دستبرد شیطان. شهوتش مرده، خشمش فروخورده، نیكی از او بیوسان[17] و همگان از گزندش در امان. اگر در جمع بیخبران است- به زبان خاموش و دل او به یاد خداست- پس او را

[صفحه 138]

در شمار ذكرگویان آرند و اگر در جمع یادآور آن باشد، از بیخبرانش به حساب نیارند. بر آن كه بر او ستم كند ببخشاید و بر آن كه وی را محروم سازد عطا فرماید و با آن كه از او ببرد پیوند نماید. از گفتن سخن زشت دور بود. گفتار او نرم است و هموار، از وی كار زشت نبینند و كار نیكویش آشكار. نیكی او همه را رسیده و بدی وی را كس ندیده. به هنگام دشواریها بردبار است و در ناخوشایندها پایدار و در خوشیها سپاسگزار. بر آن كه دشمن دارد ستم نكند و درباره ی آن كه دوست دارد گناه نورزد. پیش از آنكه بر او گواهی دهند حق را بپذیرد. آنچه را بدو سپارند تباه نكند و نگهبانی آن را به عهده گیرد. آنچه را به یاد او آرند از یاد نبرد و مردمان را با لقبهای زشت یاد نكند و همسایگان را آزار ندهد و به مصیبتهای دیگران شاد نشود. و در كار بیهوده درنیاید و از- راه- حق بیرون نرود. اگر خاموش بود خاموشی اندوهگینش ننماید و اگر بخندد آواز او برنیاید. و اگر بر وی ستم كنند شكیبایی پیش گیرد، تا خدا انتقام او را گیرد. نفس او از او در زحمت است و مردم از وی در راحت. خود را برای آخرتش به رنج انداخته و مردمان را از- گزند- خویش آسوده ساخته. از آن كه دوری كند به خاطر بی رغبتی به دنیاست و پرهیزگاری و بدان كه نزدیك شود از روی نرمی است و آمرزگاری. نه دوری گزیدنش از روی خویشتن بینی است و بزرگی فروختن و نه نزدیكی وی به مكر است و فریفتن.

بنابراین پرواپیشگی و پرهیزگاری كه از مهمترین و اصلی ترین اهداف تربیتی است ، خود منشا وصول به بسیاری از مقاصدی است كه در تربیت فطری دنبال می شود و فضایل و كمالات اساسی را در انسان جلوه می دهد و مناسبات و روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را به سامانی مطلوب می رساند.

البته تمام اهداف تربیتی به فطرت آدمی محقق می شود و آنچه زمینه ی سیر به سوی حقیقت انسان را فراهم می سازد فطرت اوست.


صفحه 130، 131، 132، 133، 134، 135، 136، 137، 138.








    1. نهج البلاغه، خطبه ی 64.
    2. همان، خطبه ی 161.
    3. همان، حكمت 410.
    4. همان ، خطبه ی 183.
    5. همان، خطبه ی 190.
    6. همان، خطبه ی 191.
    7. ن. ك: شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 4، صص 102 -101.
    8. نهج البلاغه، خطبه ی 230.
    9. شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 1، ص 301.
    10. نهج البلاغه، كلام 16.
    11. همان، خطبه ی 114.
    12. ابوالفضل نصر بن مزاحم المنقری، وقعه صفین، تحقیق و شرح عبدالسلام محمد هارون، افست مكتبه المرعشی النجفی، قم، 1403 ق. صص 531 -530.
    13. نهج البلاغه، حكمت 130.
    14. همان، خطبه ی 193.
    15. همان.
    16. همان.
    17. بیوسیدن: انتظار داشتن.